جانا به نگاهی ز جهان بی خبرم کن
دیوانه ترم کن
سرگشته و شیدا چو نسیم سحرم کن
دیوانه ترم کن
وای ز جلوه دیدارت
آه، ز آتشین رخسارت
وای، ز چشم افسون کارت
کزو، جانم سوزد
غیر از دل غم دیده
چه خواهی دگر از من
که بپوشی، نظر از من
ترسم، که زمانی
تو شوی با خبر از من
که نیابی، اثر از من
در آتشم از سوز دل و داغ جدایی،
به کجایی
شمعی لرزانم من
نومید از جانم من
آهی سوزانم من
چه دیدی ، که از من، رمیدی
سویم نظری کن
سویم نظری کن
چون خاک تو گشتم
بر من گذری کن
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط امین اصلانپور
آخرین مطالب